آدرین آدرین ، تا این لحظه: 10 سال و 18 روز سن داره

آدرین مموشک مامان

عکسهایی از جنس پاییز

تو مطلب قبلی از اتفاق بد ابان حرف زدم اما الان میخوام واست عکسای مهر و ابانت و بذارم و تازه قرار کلی دیگه هم خوش بگذرونیم اخه اقای دکتر گفت تا اونجا که میشه خوشی و پارک جشن و مسافرت و شلوغی واست ایجادد کنیم تا زودتر استرست یادت بره و خوب خوب بشی عشق من   اینا عکسای محرم هستش که ما به رسم 30 سال گذشته باز هم اومدیم هییت باباجون اینا دایی حامد وقتی یه کم از تو برزگتر بووود همیشه میخواست میکروفون و از مداح بگیره و بخونه و بعضی وقتا تو جاهای خلوت تر حتی میخوند و حالا خودش مداح این هییت شده و شما کنارش زنجیر میزنی     ایشون هم اتریسا خانم دختر یکی از قدیمیترین دوستای من هستن م...
29 آبان 1395

دومین ماه پایییز و کمی نگرانی .....

سلام به پسر نازم ماه ابان هم تموم شد و امروز اخرین روز ابان بوووود تو این ماه هم روزای خوب خدا رو شکر خیلی زیاد داشتیم اما یه اتفاق بد یه عالمه نگرانی رو هم تجربه کردیم من با تحقیقات فراوان و پرس و جو تصمیم گرفتم شما رو از پوشک بگیرم اول در موردش باهات حرف زدم که دیدم اصلا توجه نمیکنی بعدش یکی دو بار صبح ها که میدونستم موقع اه کردن هستش میرفتیم تو دستشویی و بعد نیم ساعت بازی کارت و انجام دادی اما برای جیش کردن اصلا همکاری نمیکری دو روووز واست جازه گذاشتم تو دستشویی استیکر خریدم اما میرفتیم یه کم میشستی بعدم میگفتی جیییییییییییییییییییش بعدم میخندیدی و میگفتی از الکی یا میگفتی اوجولی ایش کن!!!! یه کم...
29 آبان 1395

و اخرین ماه تابستان 95

سلام به پسر قشنگ و ناااازم و باز هم غیبت !!!! خوب اشکال نداره خودت میدونی که مامان یه عالمه کار داره و البته این که باز هم خداروشکر همه این کارها واسه شادی و خوشی و مسافرت بووووده ما باز هم به مسافرتهای تابستانیمون ادامه دادیم و میشه گفت از کمی بزرگ شدن شما داریم حسابی بهره میبریم و البته تو این 2 ماه چند تا تولدم داشتیم تولد دایی حامد که خونه مامانی دور هم جمع شدیم تولد عمو محسن که کمی تعداد بیشتر بووود و تولد خاله لیلا که به مراتب با یه سورپرایز خیلی خیلی باحاااال تو خونشون برگزار شد که خاله کلی خوشحال شده بود و  خاطره ساز شد و تولد مامان که یواش یواش به یه مهمونی بزرگ 30 نفره تبدیل شد و کلی خوش گذشت و همه چی عالی ب...
24 مهر 1395
1