آدرین آدرین ، تا این لحظه: 10 سال و 25 روز سن داره

آدرین مموشک مامان

مموشک و کارهای جدید در 9 ماهگی

پسر مامان با ورود به 9 ماهگی هر روز یه کار جدید یاد میگیری و عشق مامان و بابا رو نسبت به خودت 1000 برابر میکنی دیگه کامل میگی مامان مخصوصا وقتی حواسم بهت نباشه میگی ماماما و وقتی نگاهت میکنم بهم میخندی دیگه روی پاهات بدون نگه داشتنت میمونی از همه مبلها میگیرو خونرو دور میزنی کلی بازی دوست داری و به عکس و العمل ما نسبت به خودت خیلی توجه میکنی و تا حس کنی ما نسبت به یه کاری حساسیت نشون دادیم سریع اون کار رو تکرار میکنی و با بدجنسی به ماها نگاه میکنی !!!!! اما خوب عشق مامان خبر بد اینکه این هفته یه مریضی خیلی سخت گرفتی که حتی کارت داشت به بیمارستان میرسید که جا نداشتن بستری کنن و اتفاقا بهتر شد و ما تو خونه بهتر ازت ن...
30 دی 1393

آدرین و مهمونی

یکی از بهترین خوبی های پسرم اینه که اصلا از هیچ کس غریبی نمیکنه و بغل همه میره در نتیجه هر جا میریم زودی خودشو تو دل همه جا میکنه و با همه دوست میشه خلاصه هر چی به نفعش باشه همون جا میره اگه یکی به به داشته باشه یا داره میره دردر یا به اون چیزی که میخواد نزدیک تر باشه مامانی و به دوزار میفروشه و میپره بغلشون !!!!!!!! اون روز هم ما خونه دوست مامانی دعوت بودیم و شما واسه اولین بار تو این مهمونی توسط دوستای مامانی رویت شدی کلی ماچ بارون شدی و کادو گرفتی تازه یه دوست هم پیدا کردی آقا سامتین 1 ماه و نیم از شما بزرگتر بود و با هم کلی دوست شدید حسابی شیطونی کردید و کلی چیزا رو به هم زدید خلاصه کلی خوش گذروندی و بازی کردی ...
30 دی 1393

آدرین و اولین پارک

سلام پسر قشنگم خدارو شکر میکنم که تا الان هر وقت اومدم تو وبلاگت قرار بوده واست از اتفاقهای خوب خوب بنویسم و این بار هم میخوام واست از روزی بگم که تازه وارد  9 ماهگی شده بودی و روز جمعه بود و ما خونه باباجون بودیم که یهو هوس کردیم قبل ناهار تو رو بگذاریم تو کالاسکه و همون اطاف پیاده یه چرخی بزنیم همون نزدیک یه پارک کوچیک هست که اون موقع ها که من و دایی هم کوچیک بودیم 2تایی میومدیم و کلی توش بازی میکردیم و چند سالی بود که دیگه نرفته بودم خلاصه وقتی وارد شدیم و واسه اولین بار اروم تو رو گذاشتم تو تاپ تو چنان ذوقی کردی که باورم نمیشد عاشق اونجا  شده بودی و کلی تاپ بازی کردی اونم با سرعت سر سره هم کل...
30 دی 1393
1