و اخرین ماه تابستان 95
سلام به پسر قشنگ و ناااازم و باز هم غیبت !!!! خوب اشکال نداره خودت میدونی که مامان یه عالمه کار داره و البته این که باز هم خداروشکر همه این کارها واسه شادی و خوشی و مسافرت بووووده
ما باز هم به مسافرتهای تابستانیمون ادامه دادیم و میشه گفت از کمی بزرگ شدن شما داریم حسابی بهره میبریم
و البته تو این 2 ماه چند تا تولدم داشتیم تولد دایی حامد که خونه مامانی دور هم جمع شدیم تولد عمو محسن که کمی تعداد بیشتر بووود و تولد خاله لیلا که به مراتب با یه سورپرایز خیلی خیلی باحاااال تو خونشون برگزار شد که خاله کلی خوشحال شده بود و خاطره ساز شد و تولد مامان که یواش یواش به یه مهمونی بزرگ 30 نفره تبدیل شد و کلی خوش گذشت و همه چی عالی بوووود
و این بین یه اخر هفته تو یه باغ و یه مسافرت دسته جمعی که خوش گذشت و ما باز به ویلای خاله سارا رفتیم البته همراه با اقایوووون و مسلما خیلی بیشتر خوشش گذشت و شما دیگه حسابی با دریا دوست شدی و حتی از روی صدای دریا سریع اسمشو میاری
که توی همه این اتفاقها ششما خیلی خوب و ماه و اقا بوووودی و کلا خیلی با همدیگه جنگمون نشده
اینجا دوتایی دوروز رفتیم خونه دایی حامد موندیم و اینم بلایی که تو سر خودت اوردی وقتی منو تابنده خواستیم بریم خرید و ما هم با نگاه متعجب مردم برگشتیم خونه
تولد عمو محسن که البته یه کتک کوچک هم از دختر دایی غزاله که ازت 9 ماه کوچیک تر خوردی مثل اینکه بدجور موهات کنده بوود
و این یه شب از شبهای المپیک که تو هم حسابی بد عادت شده بودی تا 3 پا به پای من بیدار بودی یهو بیهوش میشدی از خواب این شبی که اولین مدال المپیک و گرفتیم و این چند وقت انقدر من ورزش میبینم تا tv رو روشن میکردم تو با هیجان میگفتی ایزن ایییزن هورااااااااا
و خبر بعدی بالاخره ماشینت وعوض کردیم هر چند 400 تومن اضافه دادیم اما بابا داوود راضی نشد یه دونه معمولی واست بخره و به قولی فول اپشن خرید که حتی کولرم داره و فلش میخوره و 3 تا سرعت داره خلاصه از ماشین ما خیلی بالاتره و احنمالا دیگه باید واسن زن بگیریم اخه هم موبایل داری هم ماشین باکلاس یعنی دو عاملی که باهاش مخ دخترا رو میزنن
دو تا سفر اخر که دیگه حسابی اب بازی کردی و کیف کردی هم هوا خوب بووود همه عشقولانه هات کنارت بووودن
این اسباب بازی رو وقتی دوست بتبت با خانوادش اومده بودن خونمون من واست خریدم اخه واسه دختر اونا یه عروسک خریده بودن و برای اینکه تو ناراحت نشی واسه تو هم اینو خریدم و از قضا تو به شدت از درست کردنش و بازی باهاش لذت میبری و از روزی خاله راحیل روی جلدش و خونده و گقته نوشته توجه تو اسم این بازی رئ گذاشتی الجه !!!! و جالب اینه از اون موقه کلمه توجه رو هر جا که باشه میخونیش و میگی مامان نوشته الجه
و شما دوباره رفتی ارایشگاه و باورت نمیشه چقدر این بار اقا بودی و ساکت نشسته بووودی خود اقا سلمونی باورش نمیشد و دو با پرسید گفتید چند سالش؟؟!!!!! و تا میرفت صداش میزدی و میگفتی عمو ایا منو اوشگل کن ایرم دبی (عمو منو خوشگل کن برم دبی ) اخه اون روزا حرف بود بریم سفر
و خلاصه نمرت 20 شد و کیف کردم
قربون ژستات برم من
و این هم تولد مامان که تو حسابی شیطونی و بازی کردی و از قیافت معلومه