بدون عنوان
وقتی 3 ماه و نیم یه غروب من و بابا یی پیش تو نشسته بودیم که دیدیم یهویی شما خودتو به سمت راست پرت میکنی و تا نصفه هم میری اما کامل نمیتونی بچرخی اما انقدر اینکار و ادامه دادی تا واسه اولین بار تونستی اما دستات زیرت گیر کرده بود
اما خوب خیلی زود یاد گرفتی دستاتم بیرون بکشی سرت و بالا نگه داری
همچین با غرور هم به ما نگاه میکردی انگار همین الان تنهایی برق و اختراع کردی
خلاصه منو بابایی هم کلی این پسر کاشفمون تشویق میکردیم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی