مسافرت عید همراه با اقا کوچولو
فردای سال تحویل صبح زود حرکت کردیم به سمت ماسال که توی راه نه شما اذیت کردی و نه ترافیک بود واسه همین خیلی راحت واسه ناهار رسیدم تقریبا 6 تا ماشین بودیم و خلاصه حسابی جمعمون جمع بود
جامون هم خیلی قشنگ بود و پر از حیوانات اهلی از مرغ و خروس تا گاو و گوسفند واسه خودشون دور خونه میگشتن و تو هم خیلی ازشون خوشت اومده بود و یه سره نق میزدی که بریم بیرون و نمیخواستی تو خونه باشی اما نمیشد زیاد بیرون رفت اخه همش بارون میومد و اونجا هم چون منطقه ییلاقی بود حسابی سرد بود
اما خوب چون به جنگل خیلی نزدیک بودیم نزدیک ظهر که هوا بهتر بود با کالاسکه میرفتیم کلی میگشتیم و اخرشم شما خوابت میبرد و برمیگشتیم خونه یه روز هم که هوا افتابی بود رفتیم بندرانزلی و لب دریا و پاشاژ گردی
در کل خیلی مسافرت خوبی بود اگه از نق زدن شما به خاطر درد دندونت فاکتور بگیریم شما هم خیلی پسر خوبی بودی
اما خدایی تو راه اصلا اذیت نکردی و بیشتر زمان رو خواب بودی اخه به صندلی ماشینت حسابی عادت کردی و توش راحت میشینی تقریبا بیشتر مسیر رو هم همونجا بودی
راستی شما تو این سفر یه دوست جونم داشتی که اسمش لنا بود لنا خانم 2 سالش و فوق العاده بامزه و خوش سرو زبون که خوبی این سفر نصفش به خاطر بامزگی این لنا خانم بود که کلی واسه تو شعر میخوند و باهات اتل متل بازی میکرد