آدرین و مهمونی
یکی از بهترین خوبی های پسرم اینه که اصلا از هیچ کس غریبی نمیکنه و بغل همه میره در نتیجه هر جا میریم زودی خودشو تو دل همه جا میکنه و با همه دوست میشه خلاصه هر چی به نفعش باشه همون جا میره اگه یکی به به داشته باشه یا داره میره دردر یا به اون چیزی که میخواد نزدیک تر باشه مامانی و به دوزار میفروشه و میپره بغلشون !!!!!!!!
اون روز هم ما خونه دوست مامانی دعوت بودیم و شما واسه اولین بار تو این مهمونی توسط دوستای مامانی رویت شدی کلی ماچ بارون شدی و کادو گرفتی تازه یه دوست هم پیدا کردی آقا سامتین 1 ماه و نیم از شما بزرگتر بود و با هم کلی دوست شدید حسابی شیطونی کردید و کلی چیزا رو به هم زدید خلاصه کلی خوش گذروندی و بازی کردی
وقتی خونه مادرجونم میری کلی خوشحالی وبا غزاله بازی میکنی اینجا هم رفتی بغل مادربزرگ بابایی تا به تسبیحش برسی و خلاصه کل روسریش خراب کردی که دواها و تسبیحش ازش بگیری و
مهمونی بعدی این چند وقت هم تولد زندایی تابنده جون بود که رفتیم و اونجا هم کلی بازی کردی و انگشت کردی تو کیک تابنده جون به خاطر اینکه میدونی اینجا هم چقدر دوستت دارن و هیچ کس بهت هیچی نمیگه اخه تو از همه بیشتر مامان جون و دوست داری و از بغل اون حتی بغل من هم نمیای باباجونم چون کلی باهات بازی میکنه و تو رو دردر میبره خیلی باهاش جوری و تابنده جون رو هم که میبینی چنان نیشت باز میشه که باید به دایی بگم یه فکری بکنه که تو اینطوری عاشقانه واسه زنش لبخند میزنی !!!!!