مموشک و کارهای جدید در 9 ماهگی
پسر مامان با ورود به 9 ماهگی هر روز یه کار جدید یاد میگیری و عشق مامان و بابا رو نسبت به خودت 1000 برابر میکنی دیگه کامل میگی مامان مخصوصا وقتی حواسم بهت نباشه میگی ماماما و وقتی نگاهت میکنم بهم میخندی
دیگه روی پاهات بدون نگه داشتنت میمونی از همه مبلها میگیرو خونرو دور میزنی کلی بازی دوست داری و به عکس و العمل ما نسبت به خودت خیلی توجه میکنی و تا حس کنی ما نسبت به یه کاری حساسیت نشون دادیم سریع اون کار رو تکرار میکنی و با بدجنسی به ماها نگاه میکنی !!!!!
اما خوب عشق مامان خبر بد اینکه این هفته یه مریضی خیلی سخت گرفتی که حتی کارت داشت به بیمارستان میرسید که جا نداشتن بستری کنن و اتفاقا بهتر شد و ما تو خونه بهتر ازت نگهداری کردیم و بعد ز چند روز خوب شدی خیلی روزای سختی بود قربونت برم همه ناراحت بودن که تو روز به روز لاغرتر میشدی و بیرون روی وحشتناک داشتی باباجون که حتی شبها هم نمیخوابید تا صبح با من وبابا بیدار میموند بالاسر تو
اما خوب خدارو شکر که کم کم خوب شدی و ما هم از خونه باباجون و مامان جون اومدیم خونمون چند روزی هم بامن میومدی سر کار شایدم دیگه از این ماه کلا ببرمت سر کارم و اینجا یه پرستار واست بگیرم که ازت نگهداری کنه آخه این چند وقت همه من و دعوا میکردن که چون تو رو گذاشتم مهد این اتفاق افتاده