18 ماهگی
سلام پسر خوبم مامانی اومد اما بازم با یه عالمه غیبت خوب اخه من تو محل کارم واست پست میذاشتم که این دو ماه نیومده بودم و تو خونه هم تا من بیام سروقت سیستم شما با یه لبخند گول زننده میای زود دستات باز میکنی و میگی : مامان مامان بعدم محکم با دهن باز منو بوس میکنی ( اخه هنوز من نتونستم بهت یاد بدم که واسه بوس کردن باید دهنت ببندی چون تو عین ماهی دهن باز میکنی و کل لپ طرف و لبای طرف میکنی تو دهنت و حسابی خیسش میکنی این روند بوس کردن شماست )
خلاصه دور از جون این مراحل خر کردن من که دیگه بهت هیچی نگم و تو بیای پشت سیستم بشینی
واسه همین ما خیلی وقت که کلا از وبلاگ دور شدیم
اما خوب در کل تابستون خوبی رو کنار هم گذروندیم و شما فقط یه بار مریض شدی و بیشترش خدا رو شکر سالم و سرحال با مامانی تو خونه بودیم و کنار هم کلی خوش گذرونیم
بیشتر تفریحمون هم همون دو روز در هفته بود که با بابایی میرفتیم پارک و کنار زمین بازی اونا بودیم و شب هم زیرانداز مینداختیم و کنار هم خوش بودیم چون بیشتر روزا علاوه بر خانواده عمو محسن دوست بابایی و خانمش سارا جون که حالا حسابی با من دوست شده هم باهامون بودن واسه همین خیلی بیشتر خوش میگذشت در ضمن هم خاله سارا و هم زن عمو نینی تو راه دارن و قرار دو تا پسر دیگه به جمعمون اضافه بشه
و احتمالا شما قرار بشی سردسته و با هم گروه برادران دالتون را راه بیاندازید اخه واسه خرید لباس با هم رفتیم هر 3 نا واسه شماها لباس یه جور تو سایزای مختلف خریدیم و خلاصه خدا به دادمون برسه
اما از غذا خوردن شما بگم که اصلا خوش غذا نیستی و هر چیز رو نمیخوری ماکارانی خیلی دوست داریو من هر چی رو با ماکارانی قغطی میکنم و بهت میدم و اینکه میگی خودم غذا بخورم و فقط سرلاک رو که به عنوان صبحانه میخوری اجازه میدی من بهت بدم بقیه رو خودت میخوری این که به چه وضعی در میای رو با عکس واست توضیح میدم
بله این هم داستان ما با غذا خوردن شما امیدوارم کم کم خوش غذا تر بشی و همه چی رو بخوری اخه خیلی وزن نگرفتی البته واسه چکاپ 18 ماهگی که رفتیم خانم پرستار گفت به نسبت وزن قبلیش خوبه و مشکلی نداری اما من خیلی دوست دارم شما خوش غذاتر بشی
شما یه خوبی که داری اینه که صندلی ماشینت خیلی دوست داری و مخصوصا وقتی خوابت میاد میری روش میشینی و شیر مخوری و همون جا هم میخوابی واسه همین من راحت میتونم با شما رانندگی کنم خیلی وقتا بدون بابایی میریم تهران
اما بگم از کنجکاوی های شما که به همه چی کار داری و ماشالا این دو ما ه حسابی هم قد کشیدی و به خیلی جاها قدت میرسه دیشه دستت به اپن میرسه به گاز میرسه و رو نوک انگشتاتم بلند میشی و بدون اینکه ببینی هر چی روش باشه میکشی پایین و این خیلی کار خطرناکیه مامانی و این کارت حسابی دردسر ساز شده
و البته چند روز پیش برای اولین بار یاد گرفتی در کمد منم باز کنی و من زمانی متوجه شدم که یکی از رژای منو به دست و در و کمد مالیده بودی و قیافه من اون موقع حسابی دیدنی بود البته از این صحنه ها کم نیست در کنار شما
و یه کار جالبت اینه که همیشه پرخطرترین بخش خونه رو انتخاب میکنی واسه این که باز ی کنی مثلا خونه مامان نسرین یه پله داره که شما همیشه عروسکاتو میبری بالای اون میشینی و هر بار که یه چیزی میوفته پایین بلند داد میزنی مامان اوتاد !! و دوباره از پله میای پایین برش میداری و دوباره از پله بالا میری
و اینکه تا من میخوام از این بازیهات عکس بگیرم سریع همه رو ول میکنی و میدوی سمت من و من میتونم این لحظه فضولی رو فقط ثبت کنم خلاصه از وقتی دویدنت خوب شده دیگه عکس درست از تو گرفتن کار حضرت فیل!!!!!!!!!!
بله اقا پسری ما با هم کلی داستانها داریم و
یه بار هم رفتیم طالقان که واقعا طبیعت قشنگ و بکری داشت و حسابی هم سرد بود با اینکه شهریور ماه بود کلی لباس گرم برده بودیم اما خوب شما از قبلش یه کم مریض بودی و واسه همین خیلی همکاری نکردی و بدی ماجرا اینه که کلا خیلی به من وابسته شدی و همش میخوای کنار من باشی به هیچ وجه کنار بابا نمیمونی و حتی بغلش هم به سختی میری و اونجا من مجبور بودم همش شما رو بغل کنم که خیلی منو خسته کرد
هر چند همه سعی میکردن کمک کنن اما ......
و این چند روز هیچی نخوردی و منم نمیذاشتی چیزی بخورم و تا سر سفرم بودیم دست منو میگرفتی بلند میکردی از الکی راه بریم (هر چند این کار بد رو چند وقتی هست که یاد گرفتی و هر جا باشیم حتی تو خونه خودمون الکی منو راه میبری و با هیچ کس دیگه هم حاضر نیستی بری مگه زمانی که مامان جون باشه اون موقع فقط با اون کار داریو اون موقع من کیف میکنم )
خلاصه موقع غذا خوردن هر کار بخوای بکنی رو هیچی بهت نمیگیم که بشه یه لقمه غذا خورد و نتیجش شد این عکسی که الان میذارم
و کلا ما هر کاری بکنیم شما هم میخوای انجام بدی یه بار ما میخواستیم خودمونو وزن کنیم شما هم سریع اومدی و روش ایستادی چنان با دقت داشتی نگاه میکردی فکر کنم داشتی قد و وزنت با هم میسنجیدی
و در اخر هم عکسهای کنار جاده چالوست میذارم که کلی سنگ بازی کردی و گردش کردی عشقم