آدرین آدرین ، تا این لحظه: 10 سال و 29 روز سن داره

آدرین مموشک مامان

شیطنتهای 1:5 سالگی

1394/7/29 11:08
نویسنده : مامان فدیا
621 بازدید
اشتراک گذاری

سلام سلام اندفعه ما زود زود اومدیم تا از بقیه شیطنتهای شما با روایت تصویر حرف بزنیم هر چند از وقتی سرعت دویدنت زیاد شده تا من میخوام از کارت عکس بگیرم تو زودی اومدی سروقت گوشی niniweblog.com

ولی کلی عاشقتم که دیگه اصلا واسه مهد رفتن اذیت نمیکنی و بعد 5 min که من کنارت میشینم اروم میری پیش بچه ها البته اینم بگم این مهدکودکت خیلی خیلی خاله های مهربونی داره که کلی با من و تو همکاری کردن که تو زودی به محیط عادت کنی و من ازشون خیلی ممنونم که انقدر قشنگ از تو مراقبت میکنن niniweblog.com

 

 

 

خوب بریم سراغ عکسا اول بگم خدمتت که شما کلا خودت صاحب همه وسایل خونه میدونی و جالب اینه که تو مهد هم حسابی حواست به لوازمت هست و مربیت میگه همینکه خوراکیت برمیداری زودی در ظرف غذات میذاری و تو کیفت قرارش میدیniniweblog.com

 

 

 

 

 

وقتی یه چیزی رو میخوای به هر شکلی خودت بهش میرسونی عاشق تلفن هستی اینجا ببین چه کار خطرناکی کردی واسه اینکه بهش برسیniniweblog.com

 

 

اینجا هم من که بهت میگم مامان کار بدیه یه جوری مظلوم منو نگاه میکنی که یعنی مگه چیکار کردم ؟niniweblog.com

 

 

 

 

و اینجا هم قیافه شما بعد از برداشتن تلفن خوشحال واسه خودت راه میری و با جدیت با مخاطب خیالی حرف میزنی niniweblog.com

 

 

 

این موجودی که اینجا سوارش شدی اسمش اقای گل گلیه و شما عاشقشی مامان جون و باباجون واست خریدن و تو نمیذاری غیر از خودت کسی سوارش بشه و هی هم پیاده میشی ماچش میکنی و دوباره سوار میشی niniweblog.com

 

 

 

 

تا چند وقت پیش اصلا علاقه ای به شیرنی جات نداشتی اما الان یه مدت علاقه مند شدی و شما هم از شیرینی های خونه سهم داری البته ما زیاد شیرینی نمیخوریم niniweblog.com

 

 

 

 

اینجا هم فکر کنم از مزش حسابی خوشت اومد که دولپی میخوری و تازه خدا رو هم به خاطر اینکه این نعمتها رو داده شکر میکنی

 

 

 

اینجا هم تا مامان یه لحظه با تلفن حرف بزنه شمام کابینت خالی کردی و اونم سطل برنج که من نمیدونم به اون سنگینی چطوری بلندش کردی !!!!!!niniweblog.com

 

 

 

 

وقتی هم صدات میکنم که این چه کاریه یه جوری نگاه میکنی که من شرمنده بشم که مزاحم کارت شدم !!!!niniweblog.com

 

 

 

 

و این لباس قشنگ مشکی رو هم مامانی (مامان بابایی ) واست خریده تا اخر هفته واسه عزاداری اماده بشیم قربون پسر قشنگم بشم که همه چی بهت میاد

 

 

 

خوب دیگه فعلا من برم تا هفته اینده با شیطنتهای جدید شما برگردم

پسندها (9)

نظرات (8)

گیلدا
29 مهر 94 15:31
عزیزم پسر وروجک
مامان فدیا
پاسخ
وروجک واسه یه لحظش خاله جون
adibh
1 آبان 94 22:26
وای عاشق بچه های مو فرفریم
مامان فدیا
پاسخ
ممنون خاله جون
مامان نیکان
3 آبان 94 15:50
قشنگم عزاداریهات قبول همچنین شیطنتهاتبازم زود بیا که ما گل پسرمون رو زود ببینیم شیطون بلا
مامان فدیا
پاسخ
چشم خاله جون اگه این مامانم انقدر تنبلی نکنه من که زود زود میام
مامان آرزو
4 آبان 94 1:20
ای جووووووووونم به این گل پسر
مامان مریم
5 آبان 94 2:02
سلام عزیزم چه کوچولوی ناز و دوست داشتنی داری خدا برات نگهش داره عزیزم خوشحال میشم اگه قابل بدونید به وب آشپزی من و دخترام تشریف بیارید
مرضیه(مامان 3جوجه طلایی)
5 آبان 94 11:37
ای جووووووووووووووونم. فداش با اون لباس محرمش.
کیان
5 آبان 94 11:52
نوش جون داداشی بزن بالا نوشابه رو. راستی داداشی من قلبم ضعیفها یک وقت میوفتم میمیرما. بیا پائین تورو خدا از این کارهای خطر ناک نکن ببین این پائین هم آقای گل گلی هست هم شیرنی خامه ای خوشمزه این پائین هر کاری دوست داشتی بکن فقط مواظب باش این سطل برج به اون سنگینی چپه نشه یک وقت
مامان فدیا
پاسخ
اره والا یه کم نصیحتش کن کلا این پسر کارای خطرناک دوست داره
مامان لیدا
5 آبان 94 15:38
ای جاااانم قیافه نمکی داری با موهای فرفری بامزه عزاداریت قبول باشه عزیزم و امام حسین پشت و پناهتون ما منتظر شیطنتای جدیدت هستیم
مامان فدیا
پاسخ
ممنون خاله جون قول میدم زود زود کلی شیطونی جدید یاد بگیرم