آدرین آدرین ، تا این لحظه: 10 سال و 29 روز سن داره

آدرین مموشک مامان

و باز هم من چقدر خوشحالم

1394/10/19 13:32
نویسنده : مامان فدیا
439 بازدید
اشتراک گذاری

سلام سلام ببخش پسر قشنگم که تو قسمت قبلی نشد همه خبرا رو

 

بنویسم

 

 

خوب برات بنویسم که شما چقدر تو این روزای سخت و شلوغ پسر خوبی

 

بودی و اذیت نکردی اصلا کلافه نمیشدی تازه کلی به مامان کمک

 

میکردی وقتی داشتم یه کارتن میبستم تند تند تو هم هر چی پیدا

 

میکردی میاوردی و میریختی توش niniweblog.comniniweblog.comمخصوصا هر چی رو که من به

 

عنوان اضافه و اشغال      کنار میذاشتم و میاوردی و خالی میکردی توی

 

کارتن و اون موقع قیافه مامان دیدن داشت  niniweblog.com    اگر من جایی رو تمیز

 

میکنم تو هم دقیقا همونجا رو با دستمال تمیز میکنی تازه زود پشتش

 

واسه خودت دست میزنی niniweblog.comکه ما هم تشویقت کنیم niniweblog.com

 

niniweblog.com

اما خداییش شما خیلی پسر خوب و تمیزی هستی و تا دستت کثیف

 

میشه از ما میخوای که اونو بشوریم یا وقتی اب یا غذا میخوری سریع

 

بشقابت میبری میندازی تو ظرف شویی اما خوب چون قد کوچولوت

 

نمیرسه اگه لیوانی چیزی اونجا باشه با این ضربه تو حتما میشکنه niniweblog.com

 

 

اما خوب این پروسه خونه عوض کردن با همه خوبیهاش یه بدی داشت که

 

اونم داستان مهد تو بود که حالا که انقدر من ازش راضی بودم و تو هم

 

حسابی به اونجا عادت کرده بودی باید عوضش میکردیم و من چقدر

 

واسش غصه خوردم کلی هم گشتم و یه مهد دیگه واست پیدا کردم که

 

میگن مهد خوبیه و جالب اینکه تو از روز اول که رفتی اونجا اصلا گریه

 

نکردی و خودت میری تو و من امیدوارم این نشون دهنده این باشه که

 

اونجا بهت خوش میگذره niniweblog.comاما یه بدی داره غیر از اتاقا بقیه مهد

 

کفش سنگ و همه دمپایی میپوشن و من همش نگرانم که نکنه اونجا

 

بخوری زمین یا به خاطر این شما رو تو اتاق نگه دارن و نذارن بیرون بیاید

 

که امیدوارم اینجوری نباشه niniweblog.com

 

 

و حالا یه سورپرایز مهم مهم مهم niniweblog.comniniweblog.com

 

 

 

 

ادرین میای بریم حموم ؟؟

 

نه نمیام نه نمیام !!!!!

 

سرت میخوای اصلاح کنی ؟؟

 

نه نمیخوام نه نمیخوام

 

ادرین ما موی بلند روی سیاه ناخن دراز واه واه واهniniweblog.com

 

 

 

 

نه توی مهد نه تو خونه هیچ کس با ادرین بازی نکرد ادرین روی سه پایه تنها نشست تو سایه

 

ادرین با چشم گریون اومد پیش مامان جون

 

ادرین میای بریم حموم بله میام بله میام

 

سرت میخوای اصلاح کنی بله میخوام  بله میخوام

 

ادرین شد یه دسته گل تر تمیز و تپل مپل niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com

 

 

 

 

هر چند نظرات کاملا متفاوت بود بیشتریا گفتن خوب شده و تازه قیافه بچه معلوم شد و کلی

 

تشویق کردن

 

اما بعضی هم گفتن نه اونجوری بامزه تر بوده  اما راستش بخوای منم اصلا دوست نداشتم

 

موهات بزنم اخه عاشق موهات بودم و هر جا میرفتیم هم همه اول توجهشون به موهای تو 

 

میرفت و میخواست کلی بلند بشه مثل موهای اون بچه هه تو اتش بس 2 من عاشق

 

موهای اون شکلی هستم

 

اما تو مهد گفتن الان فصل رشک شده و چون تو هم مهد میری و همش تو جاهای عمومی

 

هستی و سرت هم به خاطر کلاه و مدل ژنتیکت اکثرا عرق میکنه خطرناک و بهتره که

 

موهات کوتاه باشه تا همیشه بشه تند تند چکش کرد و اینطوری من مجبور شدم که

 

بزنمشون niniweblog.comniniweblog.com

 

خوب حالا بریم سراغ چند تا عکس از این ماه هر چند به خاطر کارو مشغله زیاد این ماه خیلی تعدادشون زیاد نیست niniweblog.com

 

 

 

 

 

پپسر نازم کلی ماه شدی  و هر جا میریم انقدر اقا کنار ما سر میز شام

 

میشینی که همه کیف مکنن حتی بیرون هم که میریم قشنگ کنار ما

 

روی صندلیت میشینی و غذای خودت میخوری هر چند وقتی خیلی هم

 

کوچولو بودی هیچ وقت تو سفره نمیرفتی اما دیگه الان ماه شدی

 

 

این یه عکس از سفره ای که مامان واسه دوست جوناش پهن کرده بود با

 

وجودی که شما خونه بودی اصلا اذیتم نکردی و من با خیال راحت کلی

 

کار کردم شب هم که مهمونا اومدن دو تا بچه داشتن اقا سامیار و هانا

 

خانم که با اینکه خیلی رفتارت خوب بود اما اصلا اسباب بازیهات بهشون

 

ندادی و خیلی خونسرد ازشون میگرفتی تو بغلت نگه میداشتی و جالب

 

اینکه وقتی هانا به شدت جیغ میزد که بگیره ازت با خونسردی فقط

 

نگاهش میکردی و جالب این که وقتی هانا جونی دید این کار جواب نمیده

 

خیلی با مزه راه حلش عوض کرد و شروع کرد با خود تو بازی کردن و کم

 

کم اسباب بازی رو ازت میگرفت ولی مطمعنم اگه یه روز بریم خونشون

 

واست نقشه ها کشیده niniweblog.comniniweblog.com

 

 

 

 

و اینجا هم ادرینی که تو همه کارها میخواد دستی داشته باشه niniweblog.com

 

پسندها (10)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (7)

گیلدا
19 دی 94 18:18
افرین پسر خوب و مهربون موهاتم بت میاد همه جوره خوشگلی عزیزم
مامان فدیا
پاسخ
مممنون خاله جون مهربون
دختــر بابا
19 دی 94 19:08
♂ آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♂ o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o o♥♂o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o o♥♂o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♂ آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♂ o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♂ آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♂ o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o o♥♂o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o o♥♂o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♂ آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♂ o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♂ آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♂ o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o o♥♂o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o o♥♂o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o نظر یادتون نره مرسی
کیان
21 دی 94 15:00
آدرین میای بریم حموم....... ایده بسیار قشنگی بود خاله مرسی آدرین جون آرایشگاه رفتنت مبارک من هم تی یک ماجرایی که تو پست بعدی می خوام بنویسم رفتم آرایشگاه. راستی چه بابایی هنر مندی داری آفرین لاستیک ماشین پلیس رو هم که کندی
مامان فدیا
پاسخ
ممنون خاله جون بله من تو خرابکاری بسیار بسیار فعالم
مامانی گیتا جون
26 دی 94 8:30
عزیزم چه گل پسری
مامان نیکان
27 دی 94 13:15
عزیزم قشنگ بودی قشنگتر شدی.خیلی بهش اومده فدیا جون .خوب کردی.عکسهاشم مثه همیشه عالیه.نیکانم دقیقا یه بچه میبینه که فکر میکنه امکان داره اسباب بازیهاشو بگیره همه رو بغل میکنه ولی در عوض آدرین جون این جیغ وگریه میکنه
مامان فدیا
پاسخ
ممنونم که بهم اعتماد به نفس میدید خاله جون
کیان
7 بهمن 94 12:52
خاله کجایی ببینی که چه انتقام سختی از بابایی گرفتم
مامان فدیا
پاسخ
بعله اومدم خوندم و کلی خندیدم و قربون صدقت رفتم پسر جومونگی که انتقامش اخر فیلم از همه گرفت
مامان سبحان
30 بهمن 94 20:45
ای جان موسیقدان کوچک