و باز هم من چقدر خوشحالم
سلام سلام ببخش پسر قشنگم که تو قسمت قبلی نشد همه خبرا رو
بنویسم
خوب برات بنویسم که شما چقدر تو این روزای سخت و شلوغ پسر خوبی
بودی و اذیت نکردی اصلا کلافه نمیشدی تازه کلی به مامان کمک
میکردی وقتی داشتم یه کارتن میبستم تند تند تو هم هر چی پیدا
میکردی میاوردی و میریختی توش مخصوصا هر چی رو که من به
عنوان اضافه و اشغال کنار میذاشتم و میاوردی و خالی میکردی توی
کارتن و اون موقع قیافه مامان دیدن داشت اگر من جایی رو تمیز
میکنم تو هم دقیقا همونجا رو با دستمال تمیز میکنی تازه زود پشتش
واسه خودت دست میزنی که ما هم تشویقت کنیم
اما خداییش شما خیلی پسر خوب و تمیزی هستی و تا دستت کثیف
میشه از ما میخوای که اونو بشوریم یا وقتی اب یا غذا میخوری سریع
بشقابت میبری میندازی تو ظرف شویی اما خوب چون قد کوچولوت
نمیرسه اگه لیوانی چیزی اونجا باشه با این ضربه تو حتما میشکنه
اما خوب این پروسه خونه عوض کردن با همه خوبیهاش یه بدی داشت که
اونم داستان مهد تو بود که حالا که انقدر من ازش راضی بودم و تو هم
حسابی به اونجا عادت کرده بودی باید عوضش میکردیم و من چقدر
واسش غصه خوردم کلی هم گشتم و یه مهد دیگه واست پیدا کردم که
میگن مهد خوبیه و جالب اینکه تو از روز اول که رفتی اونجا اصلا گریه
نکردی و خودت میری تو و من امیدوارم این نشون دهنده این باشه که
اونجا بهت خوش میگذره اما یه بدی داره غیر از اتاقا بقیه مهد
کفش سنگ و همه دمپایی میپوشن و من همش نگرانم که نکنه اونجا
بخوری زمین یا به خاطر این شما رو تو اتاق نگه دارن و نذارن بیرون بیاید
که امیدوارم اینجوری نباشه
و حالا یه سورپرایز مهم مهم مهم
ادرین میای بریم حموم ؟؟
نه نمیام نه نمیام !!!!!
سرت میخوای اصلاح کنی ؟؟
نه نمیخوام نه نمیخوام
ادرین ما موی بلند روی سیاه ناخن دراز واه واه واه
نه توی مهد نه تو خونه هیچ کس با ادرین بازی نکرد ادرین روی سه پایه تنها نشست تو سایه
ادرین با چشم گریون اومد پیش مامان جون
ادرین میای بریم حموم بله میام بله میام
سرت میخوای اصلاح کنی بله میخوام بله میخوام
ادرین شد یه دسته گل تر تمیز و تپل مپل
هر چند نظرات کاملا متفاوت بود بیشتریا گفتن خوب شده و تازه قیافه بچه معلوم شد و کلی
تشویق کردن
اما بعضی هم گفتن نه اونجوری بامزه تر بوده اما راستش بخوای منم اصلا دوست نداشتم
موهات بزنم اخه عاشق موهات بودم و هر جا میرفتیم هم همه اول توجهشون به موهای تو
میرفت و میخواست کلی بلند بشه مثل موهای اون بچه هه تو اتش بس 2 من عاشق
موهای اون شکلی هستم
اما تو مهد گفتن الان فصل رشک شده و چون تو هم مهد میری و همش تو جاهای عمومی
هستی و سرت هم به خاطر کلاه و مدل ژنتیکت اکثرا عرق میکنه خطرناک و بهتره که
موهات کوتاه باشه تا همیشه بشه تند تند چکش کرد و اینطوری من مجبور شدم که
بزنمشون
خوب حالا بریم سراغ چند تا عکس از این ماه هر چند به خاطر کارو مشغله زیاد این ماه خیلی تعدادشون زیاد نیست
پپسر نازم کلی ماه شدی و هر جا میریم انقدر اقا کنار ما سر میز شام
میشینی که همه کیف مکنن حتی بیرون هم که میریم قشنگ کنار ما
روی صندلیت میشینی و غذای خودت میخوری هر چند وقتی خیلی هم
کوچولو بودی هیچ وقت تو سفره نمیرفتی اما دیگه الان ماه شدی
این یه عکس از سفره ای که مامان واسه دوست جوناش پهن کرده بود با
وجودی که شما خونه بودی اصلا اذیتم نکردی و من با خیال راحت کلی
کار کردم شب هم که مهمونا اومدن دو تا بچه داشتن اقا سامیار و هانا
خانم که با اینکه خیلی رفتارت خوب بود اما اصلا اسباب بازیهات بهشون
ندادی و خیلی خونسرد ازشون میگرفتی تو بغلت نگه میداشتی و جالب
اینکه وقتی هانا به شدت جیغ میزد که بگیره ازت با خونسردی فقط
نگاهش میکردی و جالب این که وقتی هانا جونی دید این کار جواب نمیده
خیلی با مزه راه حلش عوض کرد و شروع کرد با خود تو بازی کردن و کم
کم اسباب بازی رو ازت میگرفت ولی مطمعنم اگه یه روز بریم خونشون
واست نقشه ها کشیده
و اینجا هم ادرینی که تو همه کارها میخواد دستی داشته باشه