اولین سفر مشهد ادرین
پسر قشنگم از بس که ماه و آقا بودی ما دوباره تونستیم بریم سفر این بار امام رضا ما رو طلبید رفتیم به پابوسش مو قع رفتن با قطار رفتیم که شب رو بود شما هم راحت گرفتی رو تخت مامان خوابیدی و اصلا اذیت نکردی بعد از نماز هم بیدار شدی پیش باباجون و مامان جون نشستی تا منم یه کم استراحت کنم نگاه کن چه قیافه بامزه ای به خودت گرفتی وقتی باباجون رو تخت بالایی گذاشته بودت اما چون هوا سرد بود شما رو دو بار بردیم حرم که کلی آقا بودی و زیارت کردی مامان هم از امام رضا فقط سلامتی تو و اطرافیان رو خواست تازه بعد از زیارتم میگرفتی میخوابیدی از بس که تو آقایی قربونت برم پسر ماهم که تمام خوبیا تو وجودت جمع شده و من واقعا نمیدونس...