آدرین و اولین پارک
سلام پسر قشنگم خدارو شکر میکنم که تا الان هر وقت اومدم تو وبلاگت قرار بوده واست از اتفاقهای خوب خوب بنویسم و این بار هم میخوام واست از روزی بگم که تازه وارد 9 ماهگی شده بودی و روز جمعه بود و ما خونه باباجون بودیم که یهو هوس کردیم قبل ناهار تو رو بگذاریم تو کالاسکه و همون اطاف پیاده یه چرخی بزنیم همون نزدیک یه پارک کوچیک هست که اون موقع ها که من و دایی هم کوچیک بودیم 2تایی میومدیم و کلی توش بازی میکردیم و چند سالی بود که دیگه نرفته بودم خلاصه وقتی وارد شدیم و واسه اولین بار اروم تو رو گذاشتم تو تاپ تو چنان ذوقی کردی که باورم نمیشد عاشق اونجا شده بودی و کلی تاپ بازی کردی اونم با سرعت سر سره هم کل...